محل تبلیغات شما



دامن کشان همی‌شد در شرب زرکشیده

صد ماه رو ز رشکش جیب قصب دریده

از تاب آتش می بر گرد عارضش خوی

چون قطره‌های شبنم بر برگ گل چکیده

لفظی فصیح شیرین قدی بلند چابک

رویی لطیف زیبا چشمی خوش کشیده

یاقوت جان فزایش از آب لطف زاده

شمشاد خوش خرامش در ناز پروریده

آن لعل دلکشش بین وان خنده دل آشوب

وان رفتن خوشش بین وان گام آرمیده

آن آهوی سیه چشم از دام ما برون شد

یاران چه چاره سازم با این دل رمیده

زنهار تا توانی اهل نظر میازار

دنیا وفا ندارد ای نور هر دو دیده

تا کی کشم عتیبت از چشم دلفریبت

روزی کرشمه‌ای کن ای یار برگزیده

گر خاطر شریفت رنجیده شد ز حافظ

بازآ که توبه کردیم از گفته و شنیده

بس شکر بازگویم در بندگی خواجه

گر اوفتد به دستم آن میوه رسیده

 

 

 

انسان زمانی که سن کمی دارد از ادم های اطراف و گهگاهی دور تر و دور تر و دورتر و دست نیافتنی تر از خودش داستان هایی میسازد تصوراتی میساز و برا اساس انها زندگی میکند

ادمیزاد ابن مشغله هست

دائما در حال داستان بافی و فکر و خیال هستیم و ادن های اطراف و دور خودمان را به بند داستان هایمان میکشیم و باانها رفتار میکنیم


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

پیاده گرد مدرسه دلپذیر- شاد